سروشاسروشا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

براي فرزند دلبندم

دمدماي شب چله

     قربون دختر خوشگل خوش زبونم بشم . قربون اون "خوايش ميكنم " گفتنت بشم . گرچه سر موقع و بننندرت استفاده ميكني . دو هفته اي هست كه A B C D   رو كامل و آهنگين ميخونه . وان تو تري ... رو نصفه نيمه داره ياد ميگيره  اين 2 تا ماجرا كه تعريف ميكنم مربوط به چند وقت پيشه : * دختركم يه روز حالت سرماخوردگي داشت كه خدا رو شكر بدنش مقاومت كرد و همون يه روز خوب شد . همون يه روز بچم بي حال بود . ندا تعريف ميكرد ميگفت من نشسته بودم سروشا هم رو زمين خوابيده بود و بيحال بود ، يه دفعه سروشا بلند شد رفت رو پاي ندا صورتشو چسبوند به صورت ندا گفت : "بغل كنيم خوشحال بشيم " . عززززيزم     قربونت ...
30 آذر 1392

ناناز دخترم

ديروز من و سروشا خونه مامان اينا تنها بوديم . سروشا ميخواست كرم برداره منم بهش كرم دست و صورت كه تقريبا خاليه رو دادم بهش . سروشا كرم رو فشار داد كرم پاشيد به صورتش و موهاش . پاك كردم . خانوم تازه خوشش اومده بود كرم رو ميگرفت طرف من و فشار ميداد با خنده هاي شيطونكي  منم صورتمو ميدزديم . يه دفعه سروشا تو يه حركت غافلگير كننده دو تا دستاش رو برد بالا شالاپ كوبيد تو سرم گفت : " خجااااالت بدش" ( خجالت بكش ) . منم دهنم واااا مونده بود . تازه از كارش خوشش اومده بود . من چند دفعت تو سري خوردم بماند ! جاي سروشا هم خجاااالت دشيدم .   قررررربونت برم . طوطي من   نقاشي كردنش عاااالي . با پاستل نقاشي ميكنه . به خطاش مد...
18 آذر 1392

صداي چيه ؟

 صداي چيه ؟ سروشا به صدا حساس شده . يه دفعه برميگرده ميگه " صداي چيه " يا ميشنوم و ميگم و جوابشو ميدم يا نميشنوم ميگم نميشنوم يا نميدونم . اونوقت عزيز دلم ميگه: ماشينه صداي ست (سگ)  هاپ ميكنه ... گوشاش نسبت به ماها به صدا حساسيت بالاتري داره . مثلا ميگه صداي سه . ميرم پشت پنجره ميبينم اره صداي سگ مياد.       قربون اون مقنعه سر كردنت كه لپات ازش بيرون ميفته با اون چترياي پر كلاغيت . جون جووني مامان . تازه تلاشت براي بيرون اوردن دستات از زير مقنعه كه خوردنيه     ...
13 آذر 1392

آخراي يكسال و اندي

سروشا : بلند شو     سرده اينجا نخواب     سرده فدات بشم كه خوشگل و ملوس آدمو گول ميزني تا ترغيبمون كني كاريو كه ميخواي انجام بديم .     رنگها ي اصلي رو خييلي وقته ميشناسي . ابي قرمز  زرد  مشكي و ...    تمام حيوونا رو به مدد cd بيبي اينشتين ميشناسه    پريروز خالم مهمون مامانم بود وقتي كه ميخواست بره سروشا بغلم بود دو بار خالمو صدا كرد تا صداشو بشنوه و بعد گفت : سلام برسون !    عزيييز دلم   ديروز تو اتاق با مامان و ندا بوديم سروشا مشغول شيرين زبوني با انگشت اشاره هر كدوممون رو نشون ميداد ميگفت : اسمت چيه ؟ ما هم ...
12 آذر 1392

يكسال و ده ماهگي (22 ماهگي)

دخترم اينهمه توانمندياش زياد شده و من وقت نكردم بيام بنويسم . شرمنده دخترم . يه مدتيه ليست كردم حالا بعد چند مدت ليست رو گذاشيم بنويسم .   لباسهاي كمد منو دراورده يكي يكي نگاه ميكنه ميگه : "چه عالي" !   با من بازي ميكنه . من ميشينم يه مدت طولاني ي ! ايشون روسري سرم ميكنه و هي ي مرتبش ميكنه و اينور اونورش ميكنه و با من حرف ميزنه . تو اين بازي من دخترشم . به من ميگه " دخترم " يا " دختر من " . فدات .   يه روز مشغول صحبت با خودش بود اونم مفصل يهو قاطي حرفاش تشخيص دادم كه ميگه " برم زنگ بزنم ماماني ..." يكي ديگه از بازياش : كلاه سرش ميكنه يا كيف دستش ميگيره . از ما خداحافظي ميكنه ميگه " برم...
2 آذر 1392

بدون عنوان

   عسلكم مدتيه جملات كامل ادا ميكنه آآآآ ميخواستم شعرهاشو كه حفظه بنويسم : تاپ تاپ عباسي  خدا منو نندازي چشم چشم دو ابرو  دماغ و .... يه توپ دارم قل قليه سرخ و سفيد و آبيه  ... تپلويم تپلو   صورتم مثل هلو   قدو بالام كوتاهه .... دويدم و دويدم سر كوهي رسيدم    دو تا خاتونو ديدم  ... يه روز آقا خرگوشه ... ( اينو بلد نيستم ) توپ سفيدم قشنگي و نازي  حالا ميرم .... ني ني يه گوشي داره   گوشي رو برميداره ميگيره اون شماره .... تلق تولوق درشكه شيريني نرم و خشكه    بوق بوق ماشينه .... الكم و دولكم    چرخ و فلكم  ...
2 آذر 1392
1